کد مطلب:224599 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:225

طرح مسأله ی ولایت عهدی امام
امام علیه السلام مصلحت اولین را در این دید كه پیشنهاد قبول خلافت را كه بسیاری سطحی بود نپذیرد.

امام مأمون هم كه با همه ی زیركی خود چنین طرحی را تهیه كرده بود، محققا نمی توانست با همین یك جواب «نفی امام» دست بردارد.

این بود كه مرحله ی دوم از نقشه ای را كه اندیشیده بود مطرح كرد و آن این پیشنهاد بود كه امام بعد از وی رأسا عهده دار امور شود و هر جریانی را كه مایل است مورد اجرا قرار دهد، یعنی قبول كند كه «ولی عهد» باشد.

البته مفهوم پذیرش این مطلب هم تا اندازه ای این بود كه قانونی بودن آن حكومت، مورد قبول ضمنی امام قرار گیرد! و با اتمام زمان مأمون، در برابر كارهایی كه می شود سكوتی كه حاكی از رضا است از طرف امام رعایت شود! و با تمام شدن تمام شدن دوره ی مأمون نوبت به امام برسد! قبل از آن، حالت انتظار است و بنابراین با حضور امام است كه به كارهای خلافت سر و سامان داده می شود!!

با این حال باید دید این حالت آیا به منزله تصویب امور جاری، بلكه امور گذشته تلقی نمی شد؟

اینجا است كه سر گفتار امام در برابر اصرار مأمون



[ صفحه 32]



تا اندازه ای آشكار می شود كه به این مضمون اشاره فرمود:

«اگر ناچار باید این پیشنهاد را بپذیرم، مشروط بر این است كه در هیچ امری از امور مربوطه از: حكومت قضاء، فتوی، عزل و نصب، شركت و دخالتی نداشته باشم.!»

به عبارت دیگر «نباید به نام من كارهایی صورت گیرد و یا قلمداد شود كه با وجود آن كه من در این دستگاه حضور دارم آن كارها انجام می گیرد، تصمیماتی اجراء می شود كه من ناظر آنها هستم با توجه به آن كه صاحب منصبی عالی هستم و بنابراین كارها مورد رضایت ضمنی من است!! نه. به هیچ وجه.»

آری امام چگونه می توانست مهره ای بی اراده در چنان دستگاهی باشد كه امور اساسی آن مورد تصویب اسلام نیست.

به هر حال موقعیت عجیبی است كه در تاریخ اسلام پیش آمده است.

هر كس در این زمینه به دنبال هدف و مقصدی به تناسب شخصیت و موقعیت خویش است.

هدف و مقصد امام نیز جز احیاء حقایق دین و استفاده از هر موقعیتی برای معرفی چهره ی واقعی دین نمی توان بود.

«قل كل متربص فتربصوا» (آیه 138 از سوره طه)

بگو همه در انتظارند كه چه می شود، شما هم منتظر نتیجه ی جریان باشید.



[ صفحه 34]